ارزش

ارزش، همان حقیقتی است که برای آن زندگی می کنم...

ارزش

ارزش، همان حقیقتی است که برای آن زندگی می کنم...

خفن ترین و متفاوت ترین پارتی

دختر، پسر، بچه، بزرگ... همه بودند. عجب پارتی باحالی بود. با همه پارتی ها فرق داشت. هم جاش هم غذاش هم مشروباش هم... 

بر عکس همه جا که چراغ ها رنگارنگه این جا اصلا چراغ ها خاموش بود.

بر عکس همه جا که ده تا خواننده داره این جا فقط یکی داشت.

بر عکس همه جا که پارتی ها مخفیانه است، اینو همه دیدن، تابلو تابلو بود.

بر عکس همه جا که خوش مزه ترین غذاها رو می دن این جا اصلا غذا ندادن.

برعکس همه جا که مشروب های خفن می دن این جا فقط چایی دادن.

به جای این که دختر و پسر قاطی باشه، برای حفظ کرامت انسان ها این ها از هم جدا بودن.

به جای پرداختن به هوای نفس به کرامت نفس پرداختن.

به جای خنده های مستانه همه زار می زدن.

به جای این که دروغکی بخندن و بگن ما خوشیم، واقعا گریه می کردن و واقعا لذت می بردن، حیف که نمی تونستن به بیرونی ها حالی کنن.

به جای اینکه منت یه صاحب خونه عوضی رو بکشن، مهمون یه باوفا بودن، یه مهمون نواز قشنگ.

....

حیف که داره تموم می شه. اما با تموم شدنش دل همه مون رو می بره.

حیف که خیلی کم بود، فقط یه ماه!

حیف که نمی دونم بازم به این مهمونی دعوت می شم یا نه.

حیف که به اندازه کافی کیف نکردیم.

حیف که خیلی ها نیومدن.

حیف که خیلی ها تا نگی «پارتی» اصلا متن رو نمی خونن.

حیف من که برای جذب تو به جای «ضیافت الله» باید اسم «پارتی» رو بیارم تا تو اینو بخونی.

حیف خدا که بنده ای به بی لیاقتی من داره و هنوزم مهمونم می کنه.

حیف...

این فقط یک شب از سی شب ماه رمضان بود که خدا من رو در مسجد امام حسین، میدون امام حسین، مهمون کرده بود!

سریال های رمضانی

این نقدی است که برای سریال های پارسال نوشته بودم. البته مطمئناً وقتی افرادی مثل عطاران برای ما فیلم نسازند، ارزش ها خود به خود رشد می کنند، و به همین دلیل من مطمئنم که سریال های امسال خیلی بهتر از پارسال اند. اما شما این متن را بخوانید و خودتان میزان رشد را قضاوت کنید.

بی شک دیگر نیازی نیست که به مردم آگاه و فرهیخته ی ایرانی گوشزد کنیم که سریال های امسال چه ضعف هایی داشت، نیاز نیست بگوییم مسائلی چون سقط جنین، اعتیاد، همسر دوم، و مانند آن دغدغه ی جوانی که در حال پیمودن قله­های معرفت و معنویت است، نیست، نیازی نیست که بگوییم مسخره کردن سنت های اصیل و عزای ایرانیان، مصداق ادخال سرور در قلب مومن نیست، نیازی نیست که بگوییم تنزل دادن زندگی انسانها به پست­ترین نیاز های حیوانی در شان صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران نیست... اینها همه مواردی است که بحمد الله کودکان این مرز و بوم هم به راحتی آن را تشخیص می دهند و نیازی به درشت نمایی ندارد. البته بماند که هستند کارگردانان و مدیرانی که به اندازه ی کودکان ما هم قدرت تشخیص ندارند.

آنچه امروزه وظیفه ی ماست و در این مختصر می خواهیم به آن بپردازیم، ریشه یابی وجود این ضعف ها است. امروز ما باید به این سوال پاسخ بدهیم که چرا کارگردان ما گِرِهی زیبا تر از اعتیاد و سقط جنین نمی یابد، چرا خنده دار ترین صحنه­ی سریال ما در مسخره کردن مراسم ترحیم شکل می گیرد؟ چرا شاهکار کارگردان ما در کنار کاسه ی توالت نقش می بندد؟ چراشخصیت های مثبت داستان ها این قدر نچسب و کسل کننده اند؟ چرا بیان مضامین سنگین فلسفی و عرفانی تا این حد نامانوس و غریب اند؟ چرا اعتراض فرهیختگان جامعه به برنامه های مسموم رادیو و تلویزیون بی نتیجه می ماند؟ و هزاران "چرای" دیگر که در ذهن هر انسان دغدغه مندی شکل می گیرد و بی جواب می ماند.

حاصل مطالعات نگارنده، آسیب شناسی رسانه ی ملی از 4 بعد اصلی است. این 4 زاویه همان ابعادی است که هم مدیران صد و سیما به شدت در آن ضعف دارند و هم کارگردانان و برنامه سازان. خواننده ی عزیز توجه دارد که رسانه در نوک پیکان رشد جامعه قرار دارد. اگر به سمت تعالی حرکت کند جامعه متعالی می شود و اگر در دره های ضلالت سقوط کند جامعه گمراه می شود و از آنجا که اداره کنندگان رسانه به مدیران و برنامه سازان محدود می شوند، پس هر ضعفی در ایشان به اعماق جامعه رسوخ خواهد کرد و این یعنی حساسیت آن 4 مورد و لزوم تقویت آنها در اصحاب رسانه.

اولین و مهمترین نقطه ضعف در شناخت انسان است. کاگردانی که الگوی خود را کارگردانان غربی می داند_یعنی کسانی که انسان را مثلا با سگ پاولوف مقایسه می کنند_ نمی تواند انسان را درست بشناسد و عدم این شناخت موجب عدم شناخت نیاز های انسانی می شود. پس نباید از چنین فردی انتظار داشت که گره داستان خود را به چیزی فراتر از اعتیاد و سقط جنین و طلاق و ازدواج مجدد و... اختصاص دهد. انسان در نگاه او موجود مریضی است که با دیدن مریضی خود در تلویزیون تسکین می یابد و از این رو سریال های ما شبیه صفحه ی حوادث روزنامه ها است که دردی جز قتل و دزدی را منعکس نمی کند شاید بزرگترین ایراد برنامه هایی مثل اغما، بزنگاه و ساعت شنی از این دست باشد.

عدم درک صحیح از اسلام، دومین اشتباه زمامداران رسانه ای ماست. بدون تردید کسی که اسلام را به عنوان یگانه مکتب منجی عالم بشریت نشناخته است نمی تواند مبلغ آن باشد. پس (باشناختی که از بسیاری از کارگردانان دارید) نباید انتظار داشته باشید که صدا و سیمای جمهوری اسلامی، منعکس کننده ی اسلام ناب محمدی باشد چه این آرمان بزرگی است که مسوولین ما حتی به آن فکر هم نمی کنند. وجود "کارشناس مذهبی" پیشنهاد خوبی بود برای تقویت این ضعف، اما عملاً به ما نشان داد که عبور از کارشناس برای کارگردان توانمند رادیو و تلویزیون کار سختی نیست. حجاب های ناقص، دوستی های قبل از ازدواج، الفاظ رکیک، حذف مناسک دینی و ترویج گناهانی مثل دروغ و غیبت، نمونه های ظاهری این شناخت ناقص و زیبا جلوه دادن شیطان، ترسناک کردن قبر و قیامت، مشغول کردن جوانان به مسایل جنسی نمونه های نامریی آن است.

آشنایی با هنر به عنوان مخلوق زیبای خداوند کلید سومی است که هر رسانه ای باید به آن مجهز باشد. اسلام شناسان و انسان شناسانی که از این نعمت بی بهره باشند هرگز جایی در صدا و سیمای ایران اسلامی نخواهند داشت چرا که هنر آنان برای اسلام، به ضرر اسلام تمام می شود. و این درست شبیه آن سرباز جاهلی است که به جبهه های خودی شلیک می کند. بیزار کردن جوان از نماز، خسته کردن مخاطب از قشر مذهبی با کاریکاتور کردن آنها نتیحه­ی این ضعف عمیق است که بسیاری اوقات از روی عمد صورت نمی گیرد. شاید مهمترین اشکال "مثل هیچ کس" در همین است هر چند اگر بهترین بازیگران را به کار گرفته باشد.

چهارمین و آخرین نقطه ضعف مسوولین برنامه ساز در شناخت ناصحیح از رسانه است. کسی که خصوصی ترین مشکلات گروه خاصی از مردم را به صحنه می کشد و با بهانه ی "درد جامعه " از آن دفاع می کند و یا با ترویج فحشا می خواهد مانع جذب جوانان به ماهواره شود، اگر انسان مغرضی نباشد مطمئنا در شناخت رسانه مشکل دارد. آیا چنین فردی نمی داند طرح چنین مسایلی چه کودکان و نوجوانان و حتی جوانانی را مسموم می کند؟ شک نکنید که او یا جاهل است و یا خود را به جهالت می زند که در هر دو صورت مقصر است و مستوجب باز خواست!

سریال های امسال هم گذشت و فقط خدا می داند که چه ضربه هایی به جامعه اسلامی ما وارد کرد. اما خداوند دو گروه را به عنوان منجیان این راه قرار داده است. اول رهبری الهی و مسئولان دلسوزی هستند که تحت لوای این ولایت گام بر می دارند و دوم مردم آگاه و حزب الله اند که با احیای فرهنگ امر به معروف و نهی از منکر جامعه را تا رسیدن به انقلاب بزرگ حضرت ولی الله الاعظم ارواحنا فداه هدایت می کنند.

مرجعیت هم بازیچه شد!

از وقتی شیخ یوسف صانعی مرجع تقلید شد، باید در ساز و کار مرجعیت کمی تجدید نظر می کردیم اما کوتاهی و شاید احترام بی جا کردیم. البته صانعی تنها نیست، تاریخ مراجع تقلید خطاکار را کم تجربه نکرده است، نمونه اش شریعتمداری و حسینعلی منتظری! صانعی هم در صف همین ها؛ تازه آن ها علم داشتند و مشکلشان بصیرت و تقوی بود اما صانعی در همه آزمونها مردود شده است... اگر تیتر امروز روزنامه های زرد در حمایت از صانعی "حفظ جایگاه مر جعیت" نبود، این مطلب را نمی نوشتم اما گویا دیگر چشم پوشی مجاز نیست زیرا مشکل عمیق تر از این حرف­هاست. 

 

مشکل این است که جایگاه مراجع در جامعه و فرهنگ ما معلوم نیست. کسی مثل رهبری که بالاتر از او در نظام اسلامی و در زمان غیبت امام عصر متصور نیست، توسط مجلس خبرگان نظارت می شود، رئیس جمهور ناظر دارد، خبرگان ناظر دارند، همه و همه ناظر دارند غیر از مراجع. شما می دانید که دین نازنین اسلام، برای هر چیزی برنامه دارد و اجازه نمی دهد که هر کسی به هر اندازه علم وتقوی بتواند با ابزار دین مردم را بفریبد؛ احتمالاً روایت نظارت بر مراجع را شنیده اید: 

 

فَأَمَّا مَنْ کَانَ مِنَ الْفُقَهَاءِ صَائِناً لِنَفْسِهِ حَافِظاً لِدِینِهِ مُخَالِفاً عَلَى هَوَاهُ مُطِیعاً لِأَمْرِ مَوْلَاهُ فَلِلْعَوَامِّ أَنْ یُقَلِّدُوهُ وَ ذَلِکَ لَا یَکُونُ إِلَّا بَعْضَ فُقَهَاءِ الشِّیعَةِ لَا کُلَّهُم[1] 

 

دقت را می بینید؟! بعضی این ویژگی را دارند نه هر کس که خواست سوء استفاده کند! چقدر مقدس بود مرجعیت تقلید و چقدر بازیچه شد توسط این اقلیت تابع هوای نفس! مکانیزم بزرگ نظارت بر مراجع هشیاری مردم است و تقلید آگانه ایشان از بزرگان، و مردم ولایت­مدار ما هرگز به فقیه بی ولایت بها نخواهند داد.

هان ای مردم، آگاه باشید که تا وقتی به ارزش ها وفادار باشید، اقلیت گمراه نمی توانند مقدسات را به بازی بگیرند...



[1]  وسائل‏الشیعة، جلد27، صفحه131: هر کس از فقهاء که نگهدار نفس خود، حافظ دینش ، مخاف هوای نفسانی خویش و مطیع امر مولایش بود، پس یر عموم مردم واجب است که از او تقلید کنند. و این نیست مگر بعضی از فقهاء شیعه، نه همه آن ها.