امیر علقمه از صدر زین به زیر افتاد
میان لشگری از تیغ و نیزه گیر افتاد
دو دست تشنه او ماند و طعنه تکبیر
به یــاد منزلت آیه غــدیـــر افتاد
چقدر شدت ضرب عمود سنگین بود
دوباره چند ترک بر دل کویــــر افتاد
نگاه زخمی و شرمنده اش به آقا گفت
ببخش مشک حرم ؛ بین این مسیر افتاد
چگونه پـیــکــر او را به خیمه ها ببرد
حسین گریه کنان فکر یک حصیــر افتاد
...
دعای قافله
خدایا ! ما را مؤدب به آداب اهل بیت قرار بده
رفع الله رایة العباس(ع)